این وبلاگ نامی ندارد
parvarsh.loxblog.com.بر سنگ مزارم ننویسید که او تنها بود بنویسید بهترین دوست تنهایی بود
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان به روزترینها و آدرس parvarsh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


- دوستان بهتون پیشنهاد میکنم جملات زیرو بخونید و چند دقیقه وقت بذارید و بهشون فکر کنید توی تک تک این جمله ها هزاران راز زندگی نهفته شده که میتونه هر آدمی رو دگرگون کنه

 

- به شانه ام زدی تا شاید تنهاییم را تکانده باشی به چه دل خوش کرده ای تکاندن برف از شانه های آدم برفی!!!!!

 

 

- هزاران دهقان برای امدن باران دعا می کردند غافل از انکه خداوند به کودکی فکر می کرد که چکمه هایش سوراخ بود.

 

 

- وقتی یه کسی رو بیش از اندازه واقعیش برای خودمان بزرگ میکنیم کوچکترین عمل احمقانه اش بزرگترین ضربه برای ما خواهد بود  .

 

 

- لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد .

 

 

- ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان می آیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند .

 

 

- انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند .

 

 

- تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم میشد .

 

 

- سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا امدی و تنها از دنیا خواهی رفت.بگذار عظمت عشق را درک نکنی.زیرا انقدر عظیم است که تورا نابود خواهد کرد .

 

 

- مهربانی را وقتی دیدم که کودکی خورشید را در دفتر نقاشیش سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد .

 

 

- برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند .

 

 

- برای تکان دادن خودتان از سرتان کمک بگیرید اما برای تکان دادن مردم از قلبتان .

 

 

- کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض میکند.

 

 

- برای انسانهای بزرگ بن بست وجود ندارد. چون بر این باورند که: یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت .

 

 

- ایمان داشته باش که کوچکترین مهربانی ها ، از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند.

 

 

- اگر در زندگی جرآت عاشق شدن را نداری ; لااقل شعور معشوقه بودن را داشته باش .

 

 

- لازم نیست به دیگران ثابت کنی که چه کسی هستی مردم حق دارند هر طور دلشان خواست فکر کنند اما نباید هر طور فکر میکنندهمان طور باشیم...

 

 

- هر وقت به بن بست رسیدیم و راه برگشتی نبود ، یادمان باشد که راه آسمان باز است . پس باید پرواز را آموخت...

 

خوب باشید

 

 

 

FreeCod Fall Hafez

[ چهار شنبه 20 فروردين 1393 ] [ 13:29 ] [ ابراهیم پرورش ]

میدونید این سری سکوته بهم چی گفت :

 

میون کوچه های سنگی این دل من چی میگذره ؟

دیوارای دلم همه یهو خراب شدن

تیکه تیکه های دلم همه شدن سنگیه سنگ

فقط فکر یه خیال منو برده با خودش

منو برده توی کوچه های بی کسیو .... دیگه هیچی بهم نگفت خیلی نامرده همیشه وقتی یه قدم مونده برسم بهش یه لگد محکم میزنه بهمو میگه آهای خوش گذشته بهت بقیشو خودت باید بری و اون لبخند پیروزمندانه من تبدیل میشه به تلی از خاکو میریزه روی لبامو قفلشون میکنه به هم و باز هم سردرگمی اون خنده شیطانیشو به روم می پاشه و میگه هنوز زوده واست ...

یادم رفت بگم خوب باشید ولی باشید تا هستید خوب باشید .

 

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: خواندنی ها، ،
[ چهار شنبه 20 فروردين 1393 ] [ 13:17 ] [ ابراهیم پرورش ]
[ سه شنبه 6 اسفند 1392 ] [ 12:48 ] [ ابراهیم پرورش ]

پپیامر گرامی اسلام(ٌص)فرمودند:هر کاری  که  آغازش بی بسم الله الرحمن الرحیم باشد ناقص است

 

طرح زیبای بسم الله الرحمن الرحیمطرح زیبای بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

http://s3.picofile.com/file/8101225400/Besmellah.jpg

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

http://s1.picofile.com/file/8101225468/besmellaherrahman.jpg

 

تصویر از طرح دایروی بسم الله الرحمن الرحیم

تصویر بسم الله الرحمن الرحیم

 

تصاویر زیبا از بسم الله الرحمن الرحیم.

http://s3.picofile.com/file/8101225776/%D8%A8%D8%B3%D9%85_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.jpg

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: چند بسم الله الرحمن الرحیم زیبا، ،
[ سه شنبه 6 اسفند 1392 ] [ 12:37 ] [ ابراهیم پرورش ]
 

یک بار دیگر تمام شماره های موبایل را مرور کردم.400 نفر...

گاهی انسان در میان 400 نفر تنهاست...

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1388 ] [ 10:16 ] [ ابراهیم پرورش ]
 
 
چهار نفر بودند.
اسمشان اینها بود.
همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی.
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.
سرانجام داستان این طوری شد هرکسی، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟
 
حالا ما جزء کدامش هستیم؟؟؟

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1392 ] [ 10:12 ] [ ابراهیم پرورش ]
نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد
 
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.
 
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
 
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.
 
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
 
کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و...
  این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
 
نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.
 
او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
 
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
 
شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.
 
نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟
 
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
 
رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.
 
مامورین چون این سخن را به شاه رساندند  شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.
 
نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.
 
گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند...

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1392 ] [ 10:4 ] [ ابراهیم پرورش ]
امید
سه نفر جواب آزمایش هایشان را در دست داشتند . به هر سه ، دکتر گفته بود که بر اساس آزمایشات انجام شده به بیماری های لاعلاجی مبتلا شده اند به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آنها وجود ندارد .در آینده ای نزدیک عمرشان به پایان می رسد .آنها داشتند در این باره صحبت می کردند که می خواهند باقیمانده عمرشان را چه کار کنند .
نفر اول گفت :....
  « من در زندگی ام همیشه مشغول کسب و تجارت بوده ام و حالا که نگاه می کنم حتی یک روز از زندگی ام را به تفریح و استراحت نپرداخته ام . اما حالا که متوجه شده ام بیش از چند روزی از عمرم باقی نمانده می خواهم تمام ثروتم را در این چند روز خرج کامجویی و لذت از دنیا کنم.
می خواهم جاهایی بروم که یک عمر خیال رفتنش را داشتم . چیزهایی را بپوشم که دلم می خواسته اما نپوشیده ام . کارهایی انجام دهم که به علت مشغله زیاد انجام نداده ام و چیزهایی بخورم که تا به حال نخورده ام .»
 
نفر دوم می گوید : « من نیز یک عمر درگیر تجارت بوده ام و از اطرافیانم غافل بوده ام .
اولین کاری که می کنم اینست که می روم سراغ پدر و مادرم و آنها را به خانه ام می آورم تا این چند روز را در کنار آنها و همراه با همسر و فرزندانم سپری کنم . در این چند روز می خواهم به تمام دوستان و فامیلم سر بزنم و از بودن با آنها لذت ببرم . در این چند روز باقی مانده می خواهم نصف ثروتم را صرف کارهای خیر خواهانه و عام المنفعه بکنم . و نیمی دیگر را برای خانواده ام بگذارم تا پس از مرگ من دچار مشکلات مالی نشوند .»
 
نفر سوم با شنیدن سخنان دو نفر اول لحظه ای ساکت ماند و اندیشید و سپس گفت :
« من مثل شما هنوز نا امید نشده ام و امیدم را از زندگی از دست نداده ام . من می خواهم سالهای سال عمر کنم و از زنده بودنم لذت ببرم اولین کاری که من می خواهم انجام بدهم اینست که دکترم را عوض کنم می خواهم سراغ دکترهای با تجربه تر بروم من می خواهم زنده بمانم و زنده می مانم .

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1392 ] [ 9:52 ] [ ابراهیم پرورش ]
قیمت پادشاهی
 
روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده. بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت: صد دینار طلا.
بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟ گفت:...  نصف پادشاهی خود را می دهم. بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حیس الیوم مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟
هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم. بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟!

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1392 ] [ 9:46 ] [ ابراهیم پرورش ]
اینگونه آرمش داشته باشید
 

یکی از شاگردان سقراط وی را پرسید: زچه رو هرگزت اندوهگین ندیده‌ام ؟

سقراط گفت: از آن رو که چیزی را مالک نیستم که عدمش اندوهگینم کند

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: داستان های جذاب، ،
[ یک شنبه 10 آذر 1392 ] [ 9:42 ] [ ابراهیم پرورش ]

داستان غم انگیز اول

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر.منم باهات میام ………..

پدرمریم نامه تو دستشه ،کمرش شکست ،بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند.

————————————————————————————–

داستان غم انگیز دوم

مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود.

سلام بابایی ! یک سئوال از شما بپرسم ؟

- بله حتماً.چه سئوالی؟

- بابا ! شما برای هرساعت کالی چخد پول می گیرید؟

مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی نداره. چرا چنین سئوالی میکنی؟

- فقط میخوام بدونم بابایی……..

- اگر فقط میخای بدونی ‚ بسیار خوب می گم : ۲۰۰۰ تومن

پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت : بابایی میشه ۱۰۰۰ تومن به من قرض بدی ؟

مرد عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال ‚ فقط این بود که پولی برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف از من بگیری کاملآ در اشتباهی‚ سریع به اطاقت برگرد و برو فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت کارمی کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه وقت ندارم.

پسر کوچک‚ آرام به اتاقش رفت و در رو بست.

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می ده فقط برای گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی کنه؟

بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی تند وخشن رفتار کرده است. شاید واقعآ چیزی بوده که برای خریدنش به ۱۰۰۰ تومن نیازداشته است.به خصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش درخواست پول کند.

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد.

- خوابی پسرم ؟

- نه بابا ، بیدالم.

- من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این ۱۰۰۰ تومن که خواسته بودی.

پسر کوچولو نشست‚ خندید و فریاد زد : مچکلم باباجونی ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسکناس مچاله شده در آورد.

مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این که خودت پول داشتی ‚ چرا دوباره درخواست پول کردی؟

پسر کوچولو پاسخ داد: برای اینکه پولم کافی نبود‚ ولی من حالا ۲۰۰۰ تومن دارم. آیا

می تونم یک ساعت از کار شما رو بخلم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟من شام خوردن با شما را خیلی دوست دارم بابایی…

————————————————————————————–

داستان غم اگیز سوم

داستان غم انگیز قرار: نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها. گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گلبرگهاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی پالتوم را دادم بالا، دستهام را کردم تو جیبهاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. صدای تندِ قدمهاش و صِدای نَفَس نَفَسهاش هم. برنگشتم به رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم میآمد. صدا پاشنهی چکمههاش را میشنیدم. میدوید صِدام میکرد. آنطرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَم بِش بود. کلید انداختَم در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – نالهای کوتاه ریخت تو گوشهام – تو جانم. تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. بهروو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و رانندهش هم داشت توو سرِ خودش میزد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود میرفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان. ترسخورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم. مبهوت. گیج. مَنگ. هاج و واج نِگاش کردم. توو دستِ چپش بستهی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید. چهار و چهل و پنج دقیقه! گیجْ – درب و داغانْ نِگا ساعتِ رانندهی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!

————————————————————————————–

داستان غم انگیز چهارم عاشقانه… کنار خیابون ایستاده بود تنها ، بدون چتر ، اشاره کرد مستقیم … جلوی پاش ترمز کردم ، در عقب رو باز کرد و نشست ، آدمای تنها بهترین مسافرن برای یک راننده تنها ، - ممنون - خواهش می کنم … حواسم به برف پاک کنای ماشین بود که یکی در میون کار می کردن و قطره های بارون که درشت و محکم خودشون می کوبوندن به شیشه ماشین ، یک لحظه کوتاه کافی بود که همه چیز منو به هم بریزه ، و اون لحظه ، لحظه ای بود که چشم های من صورتش رو توی آینه ماشین تماشا کرد ، نفسم حبس شد ، پام ناخودآگاه چسبید روی ترمز ، - چیزی شده ؟ چشمامو از نگاهش دزدیدم ، - نه .. ببخشید ، خودش بود ، شک نکردم ، خودش بود بعد از ده سال ، بعد از ده سال …. خودش بود . با همون چشم های درشت آهویی ، با همون دهن کوچیک و لبهای متعجب ، با همون دندونای سفید و درشت که موقع خندیدنش می درخشید و چشمک می زد ، خودش بود . نبضم تند شده بود ، عرق سردی نشست روی تنم ، دیگه حواسم به هیچ چی نبود ، می ترسیدم دوباره نگاهش کنم ، می ترسیدم از تلاقی نگاهم با نگاهش بعد از ده سال ندیدن هم ، دستام و پاهام دیگه به حال خودشون نبودن ، برف پاک کنا اصلا کار نمی کردن ، بارون بود و بارون ، پرسید : - مسیرتون کجاست ؟ گلوم خشک شده بود ، سعی کردم چیزی بگم اما نمی شد ، با دست اشاره کردم .. مستقیم . گفت : من میرم خیابون بهار ، مسیرتون می خوره ؟ به آینه نگاه نکردم ، سرمو ت****** دادم ، صدای خودش بود ، صدای قشنگ خودش بود ، قطره اشکم چکید ، چکید و چکید ، گرم بود ، داغ بود ، حکایت از یک داستان پرغصه داشت ، به چشمام جراءت دادم ، از پشت پرده اشک دوباره دیدمش ، داشت خیابونو نگاه میکرد ، دهن کوچولوش مثل اون موقع ها نیمه باز بود ، به تعبیر من ، با حالت متعجبانه ، چشماش مثل چشم بچه ها پر از سئوال ، سرعت ماشینو کم کردم ، بغض بد جور توی گلوم می تپید ، روسریش ، مثل همیشه که حواسش نبود ، سر خورد بود روی سرشو موهای مشکیش آشفته و شونه نشده روی پیشونیش رها بود ، خاطره ها ، مثل سکانس های یک فیلم با دور تند ، از جلو چشمام عبور می کرد ، به خدا خودش بود ، به چشمای خودم نگاه کردم ، سرخ بود و خیس ، خدا کنه منو نشناسه ، اگه بشناسم چی میشه ، آخه اینجا چیکار می کنه ؟ ! یعنی تنهاست ؟ ازدواج نکرده ؟ ازدواج کرده ؟ طلاق گرفته ؟ بچه نداره ؟ خدای من … خدای من …. با لبش بازی می کرد ، مثل اونوقتا ، که من مدام بهش می گفتم ، اینقده پوست لبتو نکن دختر ، حیف این لبای قشنگت نیست ؟ و اون ، با همون شیطنت خاص خودش ، می خندید ، لج می کرد ، به یک زن سی و هفت ساله نمی خورد ، توی چشم من ، همون دختر بیست و هفت ساله بود ، با همون بچه گیای خودش ، با همون خوشگلیای خودش …. زمان به سرعت می گذشت ، قطره های اشک من انگار پایان نداشت ، بارون هم لجباز تر از همیشه ، پشت چراغ قرمز ترمز کردم ، به ساعتش نگاه کرد ، روسریشو مرتب کرد ، به ناخناش نگاه کردم ، انگار هنوزم مراقب ناخناش نیست ، دلم می خواست فریاد بکشم ، بغض داشت خفم می کرد ، کاش میشد از ماشین بزنم بیرون و تموم خیابون رو زیر بارون بدوم و داد بزنم ، قطره های عرق از روی پیشونیم میچکید توی چشمام و با قطره های اشک قاطی میشد و می ریخت روی لباسم ، زیر بارون نرفته بودم اما .. خیس بودم، خیس ِ خیس … چیکار باید می کردم ، بهش بگم ؟ بهش بگم منم کی ام ؟ برگردم و توی چشاش نگاه کنم ؟ دستامو بذارم روی گونه هاش ؟ می دونستم که منو خیلی زود میشناسه ، مگه میشه منو نشناسه ، نه .. اینکارو نمی تونم بکنم ، می ترسم ، همیشه این ترس لعنتی کارا رو خراب می کرد ، توی این ده سال لحظه به لحظه توی زندگیم بود و … نبود ، بود ، توی هر چیزی که اندک شباهتی بهش داشت ، بود ، پر رنگ تر از خود اون چیز ، زیباتر از خود اون چیز ، تنهاییم با جستجوی اون دیگه تنهایی نبود ، یه جور شیدایی بود ، خل بودم دیگه ، نرسیدم بهش تا همیشه دنبالش باشم ، عاشقی کنم براش ، میگفت : بهت نیاز دارم … ساکت می موندم ، میگفت : بیا پیشم ، میگفتم : میام … اما نرفتم ، زمان برای من کند میگذشت و برای اون تند تر از همیشه ، دلم می خواست بسوزم ، شاید یه جور خود آزاری که البته بیشتر باعث آزار اون شد ، قصه عشق من افسانه شد و معشوق من ، از دستم پرید ، مثل پرنده کوچکی که دلش تاب سکوت درخت رو نداشت . صدای بوق ماشین پشت سر، منو به خودم آورد ، چراغ سبز شده بود ، آهسته حرکت کردم ، چشام چسبید روی آینه ، حریصانه نگاهش کردم ، حریصانه و بی تاب ، چرا این اشکای لعنتی بس نمی کنن ، آخه یه مرد چهل ساله که نباید اینقدر احساساتی باشه ، یاد شبی افتادم که برای بدرقه من تا فرودگاه اومد ، هردوروی صندلی عقب تاکسی نشسته بودیم ، و اون تمام مسیر بهم نگاه می کرد ، اشک میریخت و با همون لبای قشنگ نیمه بازش ، چشم در چشم ، نگاهم می کرد ، تا حالا اینقدر مهربونی رو یکجا توی هیچ چشمی ندیده بودم ، چشماش عاشقانه و مادرانه ، با چشم های من مهربون بود . شقیقه هام می سوخت ، احساس می کردم هر لحظه ممکنه سکته کنم ، قلبم عجیب تند می زد ، تند تر از همیشه ، تند تر از تمام مدتی که توی این ده سال می زد ، - همینجا پیاد میشم . پام چسبید روی ترمز ، چشمامو بستم ، - بفرمایین … دستشو آورده بود جلو ، توی دستش یک هزار تومنی بود و یک حلقه دور انگشتش ، قلبم ایستاد ، با همه انرژیم سعی کردم حرفی بزنم .. - لازم نیست .. - نه خواهش می کنم … پولو گذاشت روی صندلی جلو … صدای باز شدن در اومد و بعد .. بسته شدنش . خشکم زده بود ، حتی نمی تونستم سرمو ت****** بدم . برای چند لحظه همونطور موندم ، یکدفه به خودم اومدمو و درماشینو باز کردم ، تصمیم خودم گرفته بود برای صدا کردنش ، برای فریاد کردنش ، برای تر******دن همه بغضم توی این ده سال ، دیدمش … چند قدم مونده بود تا برسه به مردی که با چتر باز منتظرش بود ، و … دختربچه ای که زیر چتر ایستاده بود . صدا توی گلوم شکست … اسمش گره خورد با بغضم و ترکید . قطره های سرد بارون و اشکهای تلخ و داغم با هم قاطی شد . رفت ، رفتند توی خیابون بهار ، سه نفری ، زیر چتر باز … دختر کوچولو دستشو گرفته بود ، صدای خنده شون از دور می اومد … سر خوردم روی زمین خیس ، صدای هق هق خودم بود که صدای خنده شون رو از توی گوشم پاک کرد … مثل بچه ها زار زدم .. زار زدم … منو بارون .. ، زار زدیم ، اونقدر زار زدم تا سه نفریشون مثل نقطه شدن ، به زحمت خودمو کشوندم توی ماشین ، بوی عطرش ماشینو پر کرده بود ، هزار تومنی رو از روی صندلی جلو برداشتم و بو کردم … بوی عطر خودش بود ، بوی تنش ، بوی دستش ، بعد از ده سال ، دوباره از دستش دادم ، اینبار پررنگ تر ، دردناک تر ، برای همیشه تر. خل بودم دیگه .. یعنی این نقطهء پایان بود برای عشق من ؟ نه .. عاشق تر شده بودم عاشق تر و دیوانه تر … چه کردی با من تو … چه کردی … بارون لجبازانه تر می بارید خیابان بهار ، آبی بود . آبی تر از همیشه …

————————————————————————————–

داستان غم انگیز پنجم

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا میپخت. یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره .خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟ به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم . روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره .فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد… روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمیمیری ؟ اون هیچ جوابی نداد…. حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم . احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت. دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم . سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم .اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی… از زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم. تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو .وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بیخبر؟ سرش داد زدم “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!” گم شو از اینجا! همین حالا اون به آرامی جواب داد: ” اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد . یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم . بعد از مراسم، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی . همسایه ها گفتن که اون مرده. ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم. اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن . ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فکر تو بوده ام، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا. ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم. وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم . آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی .به عنوان یک مادر نمیتونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم. بنابراین چشم خودم رو دادم به تو .برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه با همه عشق و علاقه من به تو!!!

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: خواندنی ها، ،
[ سه شنبه 5 آذر 1392 ] [ 16:22 ] [ ابراهیم پرورش ]

دیشب تب کردم...

 

 

نیازمند ناز طبیبان نبودم ....

 

 

دستانت شفایم میداد ... که نبود....

 

 

اگر خبری از من نشد ... نگران نشو ...  یک فاتحه بخوان!!!

 ...

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: درد دل پریا...با آدمای بی معرفت...، ،
[ یک شنبه 26 آبان 1388 ] [ 12:1 ] [ ابراهیم پرورش ]

1-آنقدر مرا از رفتنت نترسان …. قرار نیست همیشه بمانیم !
روزی همه رفتنی اند …. ماندن به پای کسی معرفت میخواد نه بهانه...فهمیدی!

   
   

 

 

2-بهت نمی گم آدم بی معرفتی هستی
چون بی معرفت ها که آدم نیستند
********************!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواستم گلــــــــــه کنم از نامهــــــربانـــی هایت . . .
امــــــــــــّـــــــــا . . .
خوب کـــــــــه فکـــــــــــــر میکنم . . .
مـــــــــــــــن بی مقدمه عاشق تـــــــــــو شدم . . .
تقصیـــــــــر تــــو نیست . . .

 

 

اشتبـــــــاه مَـــــن است ...

 

 

 

 

 

 

فرض میکنم!

 

 

 

تو..

 

 

 

خیلی دوستــــــم داری ...

 

 

 

همینقدر که من دوستت دارم ...

 

 

 

و یکی از همین روزها

 

 

 

دلت برای روز های قشنگمون تنگ می شه ...

 

 

 

فرض میکنم ...

 

 

 

هیچ وقت بی تفاوت نبودی،

 

 

 

و تمام این ساعت ها

 

 

 

که نبودی

 

 

 

به یادم بودی ...!

 

 

 

فرض میکنم..

 

 

 

دنیا هنوز آدم های احساساتی مثل من رو دوست داره ...... !

 

 

 

و تو..و تـــو....

 

 

 

همین لحظه

 

 

 

دلت برای یه ثانیه از اون روزهایی که با من بودی سخت تنگ

 

 

 

می شه ...

 

 

 

فقط فرض میکنم ..... همین

 

 

 

 

 

 

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: درد دل پریا...با آدمای بی معرفت...، ،
[ یک شنبه 26 آبان 1392 ] [ 11:42 ] [ ابراهیم پرورش ]

دو نفر از اعضای گروه راک یلو داگ که با فیلم بهمن قبادی به شهرت رسیده بودند کشته شدند.

به گزارش نامه نیوز به نقل از  ایسنا، خبرآنلاین به نقل از هافینگتون پست نوشت: آرش و سروش فرازمند و یکی از دوستانشان نیمه شب دوشنبه به وقت محلی نیویورک، در خانه خود در بروکلین نیویورک به قتل رسیدند.
 
نام قاتل علی اکبر رفیعی اعلام شده است که گفته می‌شود پیش‌تر در یک گروه موسیقی راک به نام «فری کیز» فعالیت داشت.
 
پلیس می‌گوید که قاتل با یک مسلسل کالیبر ۳۰۸ به قربانیان حمله کرده است.یک نفر دیگر هم در جریان حادثه زخمی شده است.
 
جسد ضارب در پشت بام پیدا شده است. به گفته مقامات، او با شلیک گلوله به سرش خودکشی کرده است.
 
یک مقام پلیس نیویورک گفته است: «تا آنجایی که ما می‌دانیم دعوا بر پول در یک گروه راک بوده است. یکی از دو گروه فری کیز یا یلو داگز.»
 
گروه «یلو داگز» هفت سال پیش در تهران تشکیل شد و با فیلم «کسی از گربه‌های ایرانی خبر ندارد» ساخته بهمن قبادی به شهرت رسید.
 
این گروه در سال‌های اخیر در بروکلین نیویوک فعالیت داشت.
 
         

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: بروزترین اخبار، ،
[ سه شنبه 21 آبان 1392 ] [ 15:52 ] [ ابراهیم پرورش ]
 

Flash version 9,0 or greater is required

You have no flash plugin installed

Click here to download latest version

چراغ راهنمای حرکت مخصوص دوچرخه‌ها

قدس آنلاین – رها واعظی: گمان می‌رود که در شهرهای شلوغ امروزی، دوچرخه‌ها نیز مانند خودروها به داشتن چراغ راهنمای حرکت نیازمند باشند.

به گزارش گروه دانش و فناوری قدس آنلاین، چراغی برای دوچرخه‌ها طراحی و ساخته شده است که به افراد در حال حرکت در اطراف دوچرخه‌سوار جهت حرکت وی را نشان می‌دهد.

این چراغ مانند راهنمای خودروها عمل می‌کند و باعث امنیت حرکت دوچرخه‌سوار در مسیر جاده‌ها و خیابان‌ها می‌شود.

چراغ راهنمای دوچرخه هم می‌تواند در عقب و هم در جلوی دوچرخه قرار بگیرد و با نور آبی خیره‌کننده، به تمام وسایل نقلیه‌ی در حال حرکت اطراف دوچرخه مسیر حرکت دوچرخه‌سوار را هشدار دهد.

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: اخبار روز، ،
[ سه شنبه 21 آبان 1392 ] [ 15:51 ] [ ابراهیم پرورش ]
 
از سوی وزارت نفت مصر اعلام شد
امضای 5 قرارداد حفاری چاه نفت از سوی مصر

شریف اسماعیل وزیر نفت مصر به منظور حفاری نفتی در غزلات غربی واقع در صحرای غرب و قارب شرقی و جنوبی واقع در صحرای شرقی و صحرای سینا، 5 توافقنامه جدید را به امضا رساند.

خبرگزاری فارس: امضای 5 قرارداد حفاری چاه نفت از سوی مصر
 

خبرنگار گروه اقتصاد بین الملل خبرگزاری فارس به نقل از ایجپت ایندیپندنت  این توافق با شرکت ملی  نفت از سوی شرکت کانادایی ترنس گولب و شرکت نفت و گاز یونانی وگاس صورت گرفته است.

این قرارداد شامل سرمایه گذاری به ارزش حداقل 115.5 میلیون دلار به موازات هزینه کمکی41 میلیون دلاری بوده و شامل حفر 72 حلقه چاه می‌شود.

اسماعیل در بیانیه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد:قراردادهای حفاری جدید بخشی از 21 قرارداد نفتی و گازی هستند که پیشتر توسط دولت تصویب و هفته گذشته و با امضای 9 توافقنامه با شرکت‌های بین‌المللی  آغاز شده بود.

از مجموع 21 قرارداد مصوب،14 موافقتنامه به امضا رسید که شامل سرمایه گذاری به ارزش 585 میلیون دلار و کمک مالی 91 میلیون دلاری شده و در مجموع 87 حلقه چاه نفتی را شامل می‌شود.

اسماعیل گفت امیدوار است قراردادهای جدید به افزایش تولید نفت و گاز ملی منجر شود.

وی در پایان بر اهمیت جذب سرمایه گذاری خارجی به منظور تامین نیازهای آینده مصر و کاهش وابستگی به واردات تاکید کرد.

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: بروزترین اخبار، ،
[ سه شنبه 21 آبان 1392 ] [ 15:47 ] [ ابراهیم پرورش ]
  
 

رسول خدا(ص)می فرمایند:عبادت ده جزدارد که نه جزآن کار وکسب حلال است.خجالتی

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: احادیث نبوی، ،
[ سه شنبه 21 آبان 1392 ] [ 15:35 ] [ ابراهیم پرورش ]
ای خداوند! به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو و به محافظه کاران ما گشتاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به شیعیان ما علی(ع) و به فرقه های ما وحدت و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: علی شریعتی، ،
[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 12:10 ] [ ابراهیم پرورش ]
حضرت امير هنگام ورود به شهري فرمودند:
من با همين لباسهاي كهنه و با همين مركب وارد شهر شما شدم اگر با چيزي بيشتر از اين از شهر شما بيرون رفتم بدانيد كه در اموال خيانت كرده ام.

 

 

اگر پرده به کنار رود، بر یقین من افزوده نمی‏شود.


مردم خفتگانند؛ چون بمیرند بیدار می‏شوند.


مردم به زمانه خویش شبیه‏ترند تا به پدران خویش.


ارزش هرکس به اندازه چیزی است که آن را نیکو می‏داند.


آن‏که قدر و اندازه خویش بشناسد، هلاک نمی‏شود.

 

هرکه خود را بشناسد، پروردگار خویش را خواهد شناخت.


مرد در زیر زبانش پنهان است.


هرکه زبان او خوش باشد، برادران او بسیار باشند.


با نیکی کردن آزاد بنده می‏شود [و راه خدمتکاری می‏پوید].


نگاه نکن که می‏گوید؛ ببین چه می‏گوید.

 

زاری کردن به وقت بلا، تمامی محنت است؛ [چرا که موجب محرومیت از ثواب الهی می‏شود].


با وجود ستم، هیچ پیروزی‏ای وجود ندارد.
با بودن خودخواهی، ستایشی هم نیست؛ [یعنی هرکه خودخواه باشد، مردم ستایش او نمی‏گویند و دوستی

او نمی‏جویند].


با بودن بخل، هیچ نیکویی نیست [یعنی مردم نسبت به آن که بخیل باشد، نیکی نمی‏کنند، یا بخل و نیکی با

هم جمع نمی‏شوند].

 

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: فلسفی، ،
[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 12:6 ] [ ابراهیم پرورش ]
روبه سوی او.............
دانشجویی به استادش گفت:
استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:
تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!

FreeCod Fall Hafez

[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 12:3 ] [ ابراهیم پرورش ]

  مشنو   که  مرا  از  تو  صبوری باشد

 

یا  طاقت  دوستی  و   دوری   باشد

 

لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟

 

خرسندی   عاشقان   ضروری  باشد

 

 

_____________________________________________________________________

 

آنکه ویران شده از دوست مرا می فهمد

 

آنکه   تنها  شده  بسیار  مرا  می فهمد

 

آنچنان      از      تو     فرو      ریخته ام

 

که    فقط  ریزش   آوار   مرا   می فهمد

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

هر آنکس عاشق است از جان نترسد

 

یقین   از   کنج    و  از   زندان نترسد

دل    عاشق    بود     گرگ    گرسنه

 

 

که  گرگ  از هی هی  چوپان  نترسد

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

نگو    بار   گران   بودیم  و  رفتیم

 

نگو   نامهربان   بودیم  و    رفتیم

 

نگو..این ها دلیل محکمی نیست

 

بگو   با  دیگران   بودیم  و   رفتیم

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

عشق تو   بر دل من   بار گرانیست  و من

 

بی   تحمل شده   از بار گرانت   شده ام

 

آنقدر   دلبر   و   دلدار   و    فریبا شده ای

 

مکن  این  فکر که مجنون زمانت  شده ام

 

دو سه روزیست که رفتی و دلم آزاد است

 

آری   آزاده   ترین   مرد  جهانت   شده ام

 

اشکم   از دیده  فرو ریخت و  رسوایم کرد

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: اشعاری کاملا دوست داشتنی، ،
[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 12:1 ] [ ابراهیم پرورش ]

باسمه تعالي

سازمان آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران

كارشناسي تكنولوژي و گروه هاي آموزشي متوسطه

گروه ديني و قرآن  _ نمونه سؤالات تشريحي درس دين و زندگي پيش دانشگاهي

 

درس اول                                               آبشار نور

1 ) سؤالاتي مانند: «چرا موجودات جهان هستند؟» يا «چه ضرورتي باعث هستي موجودات شده است؟» و يا «آيا

موجوداتي كه اكنون هستند، ممكن بود نباشند؟» و... در چه شرايطي مطرح مي شوند؟ ص 6

2 ) ترجمه ي عبارات قرآني زير را بنويسيد. ص 7

الف- يا أيها الناس               ب - و الله هو الغني الحميد                      ج – و يأت بخلق جديد

3 ) دو پيام آيه ي 15 سوره ي فاطر: «يا أيها الناس أنتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد» را بنويسيد. ص 7

4 ) پيام آيه ي 16 سوره ي فاطر چيست؟ «إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد» ص 7

5 ) پيام اين آيه را بنويسيد: «و ما ذلك علي الله بعزيز» ص 7

6 ) معناي «حق و حقيقت» را با ذكر مثال بيان كنيد. ص7

7 ) برترين حق و حقيقت چيست؟ چرا؟ ص 8

8 ) قرآن كريم براي معرفت عميق تر به خداوند چه راهي را معرفي نموده است؟ ص 8

9 ) حقيقت وجود و هستي مخلوقات جهان چگونه است؟ ص 8 (مقدمه ي اول)

10) اگر چيزي وجودش از خودش نباشد، چگونه موجود مي شود؟ ص 8 (مقدمه ي دوم)

11) در چه صورتي يك موجود در هستي به ديگري نيازمند نيست؟ ص 8 (مقدمه ي دوم)

12) منشأ هستي انسان و مجموعه ي جهان از كجاست؟ ص 8 (نتيجه)

13) براي اثبات نيازمندي جهان هستي به خداوند يك استدلال بنويسيد. ص 9 (خلاصه ي استدلال ص 8)

14) آيا نيازمندي موجودات به خداوند تنها در مرحله ي به وجود آمدن است؟ چرا؟ ص 9

15) رابطه ي خدا با جهان را با موارد زير تطبيق دهيد: ص 9

الف- كسي كه هديه اي به دوستش مي دهد                    ب – روشنايي با لامپ               ج – موج با دريا

16) چرا در قرآن كريم خداوند با صفت «غني» ياد شده است؟ ص 9

17) كسب كمالات انسان را نسبت به هر يك از موارد زير بررسي كنيد: ص 9

الف- ساير انسان ها                                                 ب - خداوند

18) درك هر چه بهتر فقر و نيازمندي به خداوند توسط انسان چه تأثيري بر او دارد؟ ص 9

19) نيازمندي وجودي مخلوقات به خداوند شامل كدام مراحل است؟ ص 9

 

 

 

20) در جدول زير «رابطه ي جهان با خدا» را با «رابطه ي ساعت ساز با ساعت» مقايسه كنيد. ص

 

شباهت ها

تفاوت ها

1-

1-

2-

2-

3-

3-

4-

4-

 

سؤالات امتيازي بخش براي مطالعه

21) هستي بخشي خداوند به موجودات را با بخشيدن مال يك ثروتمند به فقير مقايسه كنيد. ص 10

22) كدام معرفت برتر و عميق نسبت به خداست كه براي نوجوان در دسترس و امكان پذير  است؟ چرا؟ ص 12

 

درس دوم                                    يگانه ي بي همتا

1) مهم ترين اعتقاد ديني و پايه و اساس آن چيست؟ ص 15

2) ارزش و اعتبار اعتقادات ديني به چه چيز وابسته است؟ ص 15

3) جايگاه نگرش توحيدي در قرآن چگونه است؟ ص 15

4) دنياي كنوني از نظر اعتقاد به خدا چگونه است؟ ص 15

5) رابطه ي اعتقاد به توحيد با ساير اعتقادات و اعمال زندگي ما چيست؟ ص 15

6) كدام روابط در زندگي انسان هاي امروز فاقد ديدگاه توحيدي است؟ ص 15

7) تقابل حق و باطل را با كدام تقابل مي توان منطبق دانست؟ ص 15

8) زنده ترين مسأله ي پيش روي انسان ها در جهان حاضر كدام است؟ ص 15

9) ترجمه ي عبارات قرآني زير را بنويسيد: ص 16

الف- و خلق كل شيء     ب - لا إله إلا هو خالق كل شيء فاعبدوه      ج- و هو علي كل شيء وكيل

10) معناي توحيد چيست؟ و اعتقاد به توحيد به چه معناست؟ ص 16

11) مراتب توحيد را فقط نام ببريد. ص 16 و 17 و 21

12) توحيد ذاتي را تعريف كنيد. ص 16 و 17

13) منظور از شرك ذاتي چيست؟ ص 17

14) شرك ذاتي بيشتر در چه جوامعي رواج داشته است؟ ص 17

15) برخي از اعتقادات قائلين به شرك ذاتي را بنويسيد. ص 17

16) براي اثبات توحيد ذاتي چهار دليل ذكر كنيد. ص 17

17) دعوت پيامبران چگونه توحيد ذاتي را اثبات مي كند؟ ص 17

18) گرايش فطري بشر به خداوند چگونه توحيد ذاتي را اثبات مي كند؟ ص 17

19) چگونه مي توان با استناد به نظم و يكپارچگي جهان توحيد ذاتي را اثبات كرد؟ ص 17

20) با توجه به كمال مطلق بودن خداوند، چگونه مي توان توحيد ذاتي را اثبات نمود؟ ص 17

21) دو محور اصلي در اعتقاد به توحيد افعالي كدامند؟ ص 17 و 18

22) براي محور اول توحيد افعالي با توجه به نيازمندي موجودات به خداوند يك استدلال بنويسيد. ص 17 و 18

23) براي محور اول توحيد افعالي با توجه به كمال مطلق بودن خداوند يك استدلال بنويسيد. ص 17 و 18

24)  عبارت «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» بيانگر كدام محور توحيد افعالي است؟ ص 18

25) اعتقاد به توحيد افعالي چگونه در نماز با عبارت «بحول الله و قوته أقوم و  أقعد» بيان مي شود؟ ص 18

26) آيا اعتقاد به توحيد افعالي به معناي انكار خاصيت پديده ها است؟ توضيح دهيد. ص 19

27) منظور از شرك افعالي چيست؟ ص 19

28) درك اين حقيقت كه همه ي حوادث و تأثيرات جهان از خداست، ما را به چه نتيجه اي مي رساند؟ ص 19

29) شاخه هاي توحيد افعالي را فقط نام ببريد. ص 19 و 20

30) توحيد در مالكيت به چه معناست؟ ص 19

31) در چه صورت مالكيت غير خدا قابل پذيرش است؟ ص 19

32) منظور از توحيد در ولايت چيست؟ ص 19

33) ولايت اشخاص در چه صورتي قابل قبول است؟ ص 19

34) قبول ولايت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم به چه معنا است؟ ص 19 و 20

35) توحيد در ربوبيت و تدبير را تعريف كنيد. ص 20

36) قرآن كريم بر كدام يك از انواع توحيد تأكيد فرموده است؟ چرا؟ ص 20

37) شرك در ربوبيت و تدبير به چه معناست؟ ص 20

38) آيا اعتقاد به توحيد در ربوبيت و تدبير به معناي انكار قدرت پرورش و مديريت موجودات و يا انسان ها است؟ با ذكر يك مثال توضيح دهيد. ص 20

39) كار باغبان در مقايسه با ديگران و در مقايسه با خدا منسوب به كيست؟ توضيح دهيد ص 20 و 21

40) ارتباط هر يك از آيات مندرج در جدول زير را با انواع توحيد بررسي نموده و در محل مناسب علامت بزنيد. (بعضي از آيات ممكن است با بيش از يك نوع توحيد ارتباط داشته باشد). ص 21

آيه

توحيد ذاتي

توحيد افعالي

توحيد در مالكيت

توحيد در ولايت

توحيد در ربوبيت و تدبير

و خلق كل شيء

       

و هو بكل شي ء عليم

       

ذلكم الله ربكم

       

خالق كل شيء

       

و هو علي كل شيء وكيل

       

ما لهم من دونه ولي

       

و لا يشرك في حكمه أبدا

       

41) توحيد صفاتي را تعريف كنيد. ص 21

42) از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام عالي ترين مرتبه ي توحيد كدام است؟ ص 21

43) كدام يك از آيات سوره ي توحيد به توحيد ذاتي اشاره دارد؟ ص 22

سؤالات امتيازي از بخش براي مطالعه

44) اعتقادات مختلف در خصوص تأثير پديده ها را بنويسيد. ص 22

45) سه دليل در رد نظر كساني كه درخواست شفا از پيامبر(ص) را شرك مي دانند بنويسيد. ص 22 و 23

46) با ذكر يك مثال قرآني توضيح دهيد كه ايمان و عمل صالح چه تأثيري در مقامات انساني ايجاد مي نمايد؟ ص 24

 

درس سوم                          حقيقت بندگي

1 ) هر يك از عبارات زير به كدام يك از انواع توحيد اشاره دارد؟ ص 27 و 28

الف- سرچشمه ي خوبي ها و زيبايي ها خداست.                          ب - تنها وجود مستقل خداست.

ج - انسان خدا را به يگانگي مي شناسد.                                     د -  تنها مدبر و مالك و سرپرست جهان خداست.

2 ) ترجمه ي آيات زير را بنويسيد: ص 27

الف- إن الله ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم                   ب - و إليه تُرجَعون

ج  - لا إله إلا هو سبحانه عما يشركون                                       د - و إلي الله عاقبه الأمور

3 ) با درك كدام اعتقادات انسان به اين نتيجه مي رسد كه تنها بايد خدا را اطاعت كند؟ ص 28

4 ) اگر اطاعت از غير خدا نا بجا و غلط است، چگونه مي توان از پيامبر و جانشينانش عليهم السلام اطاعت كرد؟ ص 28

5 ) چرا اطاعت از پيامبر و جانشينانش عليهم السلام لازمه ي توحيد عملي است؟ص 28

6 ) توحيد عملي با چه عنوان ديگري خوانده مي شود و نتيجه ي چيست؟  ص 29

7 ) منظور از توحيد عملي چيست؟ ص 29

8 ) آيه 51 سوره ي آل عمران: «إن الله ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم» چگونه بيانگر ارتباط توحيد افعالي و توحيد عملي است؟ ص 28

9 ) انسان موحد داراي چگونه شخصيتي است؟ چرا؟ ص 29

10) نقطه ي مقابل توحيد عملي چيست؟ مراتب آن را بنويسيد. ص 29

11) تفاوت شرك جلي با شرك خفي در چيست؟ ص 29

12) انسان مشرك داراي چگونه شخصيتي است؟ چرا؟ ص 29

13) در چه صورت انسان با وجود كشش هاي گوناگون به آرامش خواهد رسيد؟ ص 29

14) شخصيت انسان موحد و انسان مشرك در قرآن چگونه ترسيم شده است؟ ص 29

15) آرامش انسان موحد در فرمانبري از خداوند چه زماني كامل مي شود؟ ص 29

16) سخن حضرت يوسف عليه السلام را خطاب به مشركين بنويسيد. ص 30

17) منظور از توحيد عملي در بعد اجتماعي آن چيست؟ ص 30

18) با توجه به بعد اجتماعي توحيد عملي، ولايت طاغوت را توضيح دهيد. ص 30

19) شرط تحقق بعد اجتماعي توحيد چيست؟ ص 30

20) نظام اسلامي حاكم بر كشورمان چگونه منطبق با بعد اجتماعي توحيد عملي محسوب مي شود؟ ص 30

21) شباهت هاي دو بعد فردي و اجتماعي توحيد عملي را با يكديگر بنويسيد. ص 30

22) در جدول زير ارتباط آيات را با توحيد عملي در دو بعد فردي و اجتماعي آن مشخص نماييد. ص 31

 

آيه

توحيد عملي

بعد فردي

بعد اجتماعي

ان الله ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم

   

لا إله إلا هو

   

إتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله

   

و ما أمروا إلا ليعبدوا إلهاً واحدا

   

ًأن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت

   

و من يسلم وجهه إلي الله و هو محسن فقد استمسك بالعروه الوثقي

   

ألا لله الدين الخالص و الذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدهم إلا ليقربونا زلفي

   

 

23) تفاوت ميان مراتب سه گانه ي توحيد با توحيد عملي چيست؟ ص 31

24) تقسيم بندي شرك و توحيد را بنويسيد. ص 31

25) عبارت هاي نماز  را با انواع توحيد ذاتي، توحيد افعالي و توحيد عملي تطبيق دهيد. ص 31

الف- الحمد لله رب العالمين                        ب – مالك يوم الدين                      ج – إياك نعبد و إياك نستعين

د – إهدنا الصراط المستقيم                         ه – قل هو الله أحد                        و – لم يلد و لم يولد

ز – و لم يكن له كفواً أحد                           ح – لا إاله إلا الله                            ط – وحده لا شريك له

ي – سبحان الله                                         ك – الله اكبر                            

26) جاهاي خالي را با عبارات مناسب پر كنيد: ص 32

الف- توحيد، محور و روح زندگي ......................، و شرك، محور و روح زندگي ...................... است.

ب – اعتقاد به توحيد داراي آثار ................. و .................... است.

ج – تحقق توحيد در فرد و در جامعه داراي ................... و ........................ است.

27) چرا برخي ار افراد در تبيين علمي پديده هاي جهان، تدبير خدا را ناديده مي گيرند؟ ص 32

28)كساني كه از حضور لحظه به لحظه ي حداوند در امور جهان غافلند، در چه شرايطي متوجه حضور خداوند مي -شوند؟ ص 32

29) آيا حوادث شگفت، همواره براي بيدار كردن انسان ها رخ مي دهد؟ توضيح دهيد. ص 32

30) ثبات در قوانين و رويدادهاي طبيعي كدام امكان را براي انسان ايجاد كرده است؟ ص 32

31) وجود كدام شرايط امكان برنامه ريزي براي زندگي را براي انسان ايجاد كرده است؟ ص 32

32) چه نتيجه گيري درست و نادرستي از عملكرد منظم پديده هاي جهان توسط انسان ها صورت مي گيرد؟ ص 33

33) بزرگترين عظمت از ديدگاه دانشمندان در عالم چيست؟ ص 33

34) حضور خداوند در كدام رويدادهاي جهان قابل مشاهده است؟ ص 33

35) درك حضور خداوند در رويدادهاي جهان چه تأثيري بر دانشمندان داشته است؟ ص33

36) لازمه ي به با رنشستن توحيد نظري چسيت؟ توضيح دهيد. ص 34

37) در چه صورت زندگي انسان خدايي تر مي شود؟ 34

38) آن چه كه امروزه مانع از تأمل انسان ها در جهان خلقت گرديده چيست؟ ص 34

39) دل مشغوليهاي انسان عصر حاضر چه نتيجه اي در ارتباط با توجه به جهان خلقت براي او به بار آورده است؟ ص 34

40) فقدان فرصت تأمل در جهان خلقت يا فرار از آن چه تأثيري در بينش و نگرش افراد دارد؟ ص 34

41) وضعيت بت پرستي در جهان كنوني چگونه است؟ ص 34

42) جوهره ي بت پرستي چيست؟ ص 34

43) با توجه به جوهره ي بت پرستي، وضعيت كنوني جهان از نظر بت پرستي چگونه است؟ ص 34

44) معيارهاي ثابت شرك و بت پرستي از ديدگاه قرآن كريم كدامند؟ ص 35

45) ريشه ي بت پرستي و شرك جديد چيست؟ ص 35

46) در مسير شناخت بت پرستي و شرك جديد توجه به كدام نكته حائز اهميت است؟ ص 35

47) جلوه هايي از شرك جديد را در ساختارهاي مختلف زندگي بشر بررسي كنيد. ص 35

 

سؤالات امتيازي از بخش براي مطالعه و پيشنهاد

48) چرا خدا را نمي توان ديد؟ ص 36

49) آيا مي توان گفت دنيا مانع ديدن و رؤيت خداست؟ چرا؟ ص 36

50) با توجه به معناي «غير مادي» بودن امكان رؤيت خدا را در دنيا و آخرت بررسي كنيد. ص 37

51) از ديدگاه امام صادق عليه السلام ديدن بر چند قسم است؟ و با كدام قسم آن مي توان خدا زا ديد؟ ص 37

52) معبود بودن خداوند كه در قرآن با واژه ي «إله» آمده است، مربوط به كدام نوع از اقسام توحيد است؟ ص 40

53) علت استفاده ي خداوند از روش استفهامي در آيات 59 تا 64 سوره ي نمل چيست؟ ص 39

54) چرا خداوند پس از بيان هر يك از رويدادهاي جهان عبارت «أ إله مع الله (آيا معبودي با خدا هست؟)» را تكرار فرموده است؟ ص 39 و40

 

درس چهارم                                           اخلاص

1 ) هدف از خلقت انسان در آيه ي 56 سوره ي ذاريات چگونه بيان شده است؟ ص41

2 ) وظيفه ي انسان براي تحقق توحيد عملي چيست؟ ص 41

3 ) مسير توحيد عملي چگونه مسيري است؟ ص 42

4 ) پاسخ خداوند به دعاي مؤمنينُ در سوره ي حمد (اهدنا الصراط المستقيم) چيست؟ ص 42

5 ) رابطه ي دين و صراط مستقيم چيست؟ ص 42

6 ) مراتب بندگي افراد وابسته به چيست؟ ص 42

7 ) زندگي انسان صحنه ي نزاع بين كدام جهت گيري هاست؟ ص 43

8 ) در خواست خداوند از انسان در نزاع هميشگي وي در زندگي چيست؟ ص 43

9 ) در خواست خداوند از انسان در بندگي كردن چگونه در وجود او نهاده شده است؟ ص 43

10) وظيفه ي انسان در اجابت درخواست بندگي خدا از وي چيست؟ ص 43

11) اخلاص در بندگي و توحيد عبادي به چه معناست؟ ص 43

12) ميزان پيشروي انسان در مسير بندگي و اخلاص چه تأثيري بر او دارد؟ ص 43

13) نحوه ي سرسپردگي انسان به خداوند چيست؟ ص 44

14) پنج مورد از ثمرات توحيد عبادي و اخلاص در بندگي را نام ببريد. ص 44

15) زندگي پيشوايان ديني ما عليهم السلام، بيانگر كدام حقيقت در رابطه با توحيد عملي است؟ ص 44

16) راه هاي پيشروي در مسير بندگي كدامند؟ ص 46 تا 51

17) اولين قدم براي ورود به صراط مستقيم چيست؟ ص 46

18) خضوع در مقابل حق داراي چه نتايجي است؟ ص 46

19) كساني كه حق پذير نيستند، چگونه راه ورود حق را به روي خود مي بندند؟ ص 46

20) نقش «دل» در دوست داشتن چيست؟ ص 46

21) نتيجه ي پاسخ دل به هوي چيست؟ ص 47

22) حقيقت اسلام چيست و بزرگترين حق كدام است؟ ص 47

23) قرآن كريم همواره ايمان را همراه با چه چيز معرفي كرده است؟ چرا؟ ص 47

24) در جامعه ي اسلامي قرون اول و دوم هجري در رابطه با ايمان كدام انحراف فكري پيدا شد؟ ص 47

25) برخورد امامان شيعه عليهم السلام با گروه «مرجئه» چه بود؟ ص 47 و 48

26) جايگاه ايمان در منطق اسلام چيست؟ ص 48

27) پيامبر اسلام صلي الله عليه و أله و سلم در مورد لزوم عمل چه فرمايشي به دختر بزرگوارشان داشته اند؟ ص 48

28) خداوند به مؤمنين اهل عمل چه وعده اي داده است؟ ص 48

29) توجه دائمي به معاد چه تأثيري در تقويت عبوديت و توحيد عملي دارد؟ ص 48

30) در قرآن كريم، لزوم توجه به معاد با هشدار و توصيه به چه اموري مطرح شده است؟ ص 48

31) وظيفه ي  ما در به ياد داشتن معاد و روز حساب چيست؟ ص 49

32) با مقايسه ي جدي بين كوتاهي عمر دنيا و جاودانگي آخرت، تجارت عاقلانه كدام است؟ و خردمند چه كسي است؟ ص 49

33) افزايش معرفت در توحيد نظري چگونه عامل تقويت توحيد عملي محسوب مي شود؟ ص 49

34) قرآن كريم به منظور افزايش معرفت در توحيد نظري چه توصيه اي دارد؟ ص 49

35) قرآن كريم با چه هدفي به طور مداوم و مكرر به تفكر و تعقل دعوت كرده است؟ ص 49

36) راز و نياز با خداوند را به عنوان عاملي براي تقويت توحيد عملي بررسي نماييد. ص 50

37) جايگاه ويژه ي نماز را به عنوان يكي از مصاديق راز و نياز با خداوند توضيح دهيد. ص 50

38) مهم ترين شرط در درستي نماز چيست؟ توضيح دهيد. ص 50

39) حضور قلب در نماز چه تأثيري بر ساير فعاليت هاي انسان دارد؟ ص 50

40) آيا پيشروي در مسير بندگي تنها با برنامه هاي فردي حاصل مي شود؟ توضيح دهيد. ص 51

41) توجه به چه اموري نشاندهنده ي تلاش براي تحقق توحيد و عدل در اجتماع است؟ ص 51

42) كساني كه نسبت به امور اجتماعي بي تفاوتند، تا چه حد در بندگي خداوند پيش رفته اند؟ ص 51

43) فرمايش پيامبر صلي الله عليه و أله و سلم را در مورد لزوم توجه به امور مسلمين بنويسيد. ص 51

44) نمونه هايي از توجه به امور مسلمين را در زندگي پيشوايان عليهم السلام بيان كنيد. ص 51 و 52

45) وضعيت افراد مختلف را در انجام فعاليت هاي روزمره بررسي كنيد.  ص 52

46) منظور از انگيزه هاي متعارض در انجام كارها چيست؟ و چگونه اين تعارض از بين مي رود؟ ص 53

 

سؤالات امتيازي از بخش براي مطالعه

47) درك ثمرات وصف ناشدني درخت عبوديت وابسته به چيست؟ ص 44

48) بنا به فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و أله و سلم خداوند در ازاي بندگي، به فرزندان آدم چه وعده اي داده است؟ ص 44 و 45

49) با توجه به حديث فوق، اهداف متوسط و نهايي از خلقت انسان چيست؟ ص 45

 

درس پنجم                                           بازگشت

1) حديثي قدسي در خصوص اشتياق خداوند نسبت به بندگان خويش بنويسيد. ص 54

2 ) انسان را از نظر توانايي مقابله با موانع بيروني با ساير موجودات مقايسه كنيد. ص 55

3 ) امكان اقدام و قيام عليه خود با كدام وي‍ژگي انسان مرتبط است؟ ص 55

4 ) امكان قيام انسان، بر عليه كدام «خود» اوست؟ چگونه؟ ص 55

5 ) نحوه ي گرايش به خدا را در انسان بررسي كنيد. ص 55

6 ) اشتياق خداوند به رستگاري و سعادت بندگان چگونه است؟ ص 55

7 ) خروج از مسير الهي چگونه براي انسان رخ مي دهد؟ ص 56

8 ) چگونه با ارتكاب به گناه چراغ عقل و فطرت خاموش مي شود؟ ص 56

9 ) افزايش تدريجي حرمت شكني در مسير الهي، چه نتايجي را به بار مي آورد؟ ص 56 (پاسخ قبل)

10) پرتگاه هاي خطرناك سقوط انسان در ضلالت كدامند؟ توضيح دهيد. ص 57

11) گناهان را از نظر ميزان تخريب بررسي كنيد. ص 57

12) تأثيرات مخرب گناهان زير را مشخص كنيد: ص 57

الف- دروغ                           ب – مال حرام                               ج – خوار شمردن نماز

13) توجه به ناظر بودن خداوند به هنگام ارتكاب گناه، داراي كدام اثرات است؟ ص 57

14) وجود كدام ويژگي در انسان امكان «توبه» را براي او فراهم آورده است؟ ص 58

15) «توبه» به طور كلي به چه معناست؟ معناي آن را در موارد مقابل بنويسيد:        الف- بنده        ب – خداوند    ص 58

16) در آيه ي 39 سوره ي مائده توبه به چه معنا به كار رفته است؟ مشخص كنيد. ص 58

17) چرا در آيه ي 39 سوره ي مائده گناه، ظلم ناميده شده است؟ ص 58

18) بين توبه ي بنده و توبه ي خداوند، چه مرحله اي وجود دارد؟ ص 58 آيه ي 39 سوره ي مائده

19) با توجه به آيه ي 23 سوره ي اعراف، اگر مغفرت الهي صورت نگيرد چه خواهد شد؟ ص 58

20) پذيرش توبه چه تأثيري در فرد توبه كننده پديد مي آورد؟ ص 59

21) چرا براي كسي كه متوجه خطاي خود شده هيچ اقدامي فوري تر از توبه نيست؟ ص 59

22) منظور از «پيرايش» در مراحل توبه چيست؟ ص 59

23) پس از پيرايش، مرحله ي بعدي در توبه چيست؟ ص 59

24) تأثير توبه را در پيرايش و مراحل پس از آن در كلام امير المؤمنين عليه السلام بررسي كنيد. ص 59

25) حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و أله و سلم درباره ي توبه و تأثير آن بنويسيد. ص 59

26) قرآن كريم از توابين با چه عنواني ياد كرده است؟ ص 59

27) توبه را به عنوان تحولي معنوي تعريف كنيد. ص 60

28) مراحل توبه را نام ببريد. ص 60 و 61

29) مرحله ي اول توبه را تعريف كنيد. ص 60

30) روايتي در ارتباط با لزوم مرحله ي اول توبه بيان كنيد. ص 60

31) در چه صورت توبه تنها ادعا خواهد بود؟ ص 60

32) ركن دوم توبه را نام برده و تعريف كنيد. ص 60

33) اظهار ندامت و استغفار در چه صورت پذيرفته نيست؟ ص 60

34) تأثير منفي استغفار ظاهري چيست؟ حديثي از امام رضا عليه السلام در اين مورد بنويسيد. ص 60

35) تحول فرد را پس از مرحله ي اول و دوم توبه توضيح دهيد. ص 61

36) مرحله ي سوم توبه را توضيح دهيد. ص 61

37) آيا جبران حقوق مردم تنها در مسائل مادي مربوط به آن هاست؟ با ذكر مثال توضيح دهيد. ص 61

38) با توجه به لزوم جبران حقوق در توبه، چرا مسؤوليت علما، رهبران سياسي، دانشمندان و... سنگين تر از سايرين است؟ ص 61 و 62

39) وظيفه ي شخص تائب در جبران حقوق مربوط به خداوند چيست؟ ص 62

40) آيا غير از مراحل سه گانه ي توبه، مراتب ديگري برا ي آن وجود دارد؟ ص 62

41) توبه از چه نظر با توحيد عملي شباهت دارد؟ ص 62

42) منظور از توبه ي اجتماعي چيست؟ ص 62

43) راه اصلاح و معالجه ي جامعه از بيماري ها و انحرافات اجتماعي چيست؟ ص 63

44) در چه صورت اصلاح جامعه مشكل مي شود؟ ص 63

45) نمونه هايي از آثار كوتاهي مردم در اصلاح جامعه را ذكر كنيد. ص 63

46) قرآن كريم در رابطه با توبه ي اجتماعي چه مواردي را تذكر داده است؟ ص 63

47) سرگذشت حضرت يونس عليه السلام را در رابطه با توبه ي قومش بنويسيد. ص 63

سؤالات امتيازي از بخش براي مطالعه

48) فرازهايي از دعاي افتتاح را كه بيانگر محبت خداوند به انسان خطاكار است، بنويسيد. ص 55

49) چرا خداوند حضرت داود عليه السلام را مأمور كرد تا به گناهكاران مژده و به راست كرداران بيم دهد؟ ص56

50) موعظه ي اميرالمؤمنين عليه السلام به كسي كه از ايشان درخواست موعظه كرد، چه بود؟ ص 64

51) تا چه زماني مهلت توبه كردن داريم و بهترين دوران برا ي آن كدام است؟ ص 64

52) امتيازات دوران جواني را نسبت به پيري در رابطه با توبه بررسي كنيد. ص 64

53) فريب بزرگ شيطان در رابطه با توبه چيست؟ چه دليلي بر فريب بودن آن داريد؟ ص 64 و 65

54) خداوند برنامه ي زندگي مؤمنان را چگونه تنظيم كرده است؟ ص65

55) خوشي حقيقي از آن چه كساني است؟ ص 65

56) در فرمايش امام خميني رحمه الله ايام جواني با چه تعبيري توصيف شده است؟ چرا؟ ص 65

57) توصيه ي امام خميني رحمه الله در لزوم به تأخير نينداختن توبه چيست؟ ص 65

 

درس ششم                                        قدرت پرواز

1 ) تفاوت اساسي ميان انسان و ساير موجودات از نظر كار و خاصيت مربوط به هر يك كدام است ؟ ص 70

2 ) حقيقت اختيار چيست؟ آيا اين حقيقت قابل انكار است؟ توضيح دهيد. ص 70

3 ) نشانه هاي وجود اختيار را نام ببريد. ص 70 و 71

4 ) تفكر و تأمل را به عنوان يكي از نشانه هاي وجود اختيار تعريف كنيد. ص 70

5 ) خرسندي پس از كار را به عنوان يكي از نشانه هاي وجود اختيار تعريف كنيد. ص 70

6 ) احساس شرم و پشيماني را به عنوان يكي از نشانه هاي وجود اختيار تعريف كنيد. ص 70

7 ) مسؤوليت پذيري در قبال كار را به عنوان يكي از نشانه هاي وجود اختيار تعريف كنيد. ص 71

8 ) هر يك از آيات: 3 سوره ي انسان – 96 اعراف – 11 رعد – 117 هود و 20 شوري، چگونه وجود اختيار در انسان را اثبات مي كنند؟ ص 69

9 ) با توجه به شباهت قدرت اختيار با قدرت تفكر، كدام نكته در ارتباط با اختيار انسان داراي اهميت است؟ ص 71

10) تفاوت انسان ها از نظر استفاده از استعدادها چيست؟ ص 71

11) فرد معتقد به وجود اختيار و آزادي را با كسي كه منكر آن است مقايسه كنيد. ص 71

12) اعتقاد به وجود قدرت اختيار  چه تأثيري از بعد اجتماعي دارد؟ ص 72

13) عدم اعتقاد به اختيار و رواج جبري گري داراي كدام اثرات منفي از ديدگاه اجتماعي است؟ ص 72

14) در تاريخ اسلام رواج عقيده به جبر مورد استفاده ي چه گروهي بوده است؟ چگونه؟  ص 72

15) چرا اختيار براي هر انديشه اي قابل تبيين نيست؟ با ذكر يك مثال توضيح دهيد. ص 73

16) پايه هاي اعتقاد به اختيار را نام ببريد. ص 73 و 74

17) اعتقاد به خداي حكيم و مدبر را به عنوان يكي از پايه هاي پذيرش اختيار توضيح دهيد. ص 73

18) منظور از حاكميت قضا و قدر چيست؟ ص 74

19) معاني لغوي هر يك از واژ ه هاي «قدر» و «قضا» را بنويسيد.  ص 74

20) موجودات جهان از كدام جهات قضا و قدر الهي محسوب مي شوند؟ ص 74

21) يكي از پديده هاي طبيعت را كه به عنوان نمونه اي از قضا و قدر در قرآن بيان گرديده است، نام برده و درباره ي آن توضيح دهيد. ص 75

22) با توجه به تقدير و قضاي الهي، يك موجود چه وقت ايجاد مي شود؟ ص 75

23) نقشه ي جهان خلقت و خلق موجودات را از نظر ارتباط با قضا و قدر الهي بررسي كنيد. ص 76

24) هر يك از مفاهيم «تقدير» و «قضا» ي الهي از كدام صفات خداوند سرچشمه مي گيرند؟ ص 76

25) آيا هر تقديري متكي بر يك قضا ي الهي است؟ توضيح دهيد و نظر قرآن را در اين مورد بنويسيد. ص 76

26) ساده ترين و آشكارترين تقديرها كدام است؟ ص 77

27) آيا منظور از تقدير جهان توسط خدا همان تقديرات ساده و آشكار است؟ با ذكر مثال توضيح دهيد. ص 77

28) چرا هر كاري كه از روي اختيار از انسان سر بزند، مشمول تقدير الهي است؟ ص 77

29) توجه به مقدر بودن اختيار انسان كدام نتيجه گيري مهم را به دنبال دارد؟ ص 77

30) در پيدايش يك گل آيا مي توان تقدير الهي و نظام خلقت را از يكديگر قابل تفكيك دانست؟ چرا؟ ص 78

31) تقدير الهي در رابطه با به وجود آمدن يك گل را توضيح دهيد. ص 78

32) اشتباه انسان در رابطه با تصور محدوديت هاي ناشي از نظام قانونمند عالم چيست؟ ص 78

33) اگر نظام حاكم بر عالم نبود چه مي شد؟ ص 78

34) زيبايي خلقت در ارتباط با اختيار انسان چيست؟ توضيح دهيد. ص 78

35) برداشت غلط از علم و تقدير الهي ناشي از چيست و چه اعتقادات مردودي را به دنبال دارد؟ ص 79

36) علم خداوند را  با پيش بيني درباره ي يك نتيجه مقايسه كنيد. ص 80

37) بنا بر اصل توحيد افعالي هر پديده مظهر چيست؟ ص 80

38) علت هايي كه در پيدايش يك پديده دخالت مي كنند، بر چند دسته اند؟ نام ببريد. ص 80

39) علل عرضي را با ذكر يك مثال توضيح دهيد. ص 80

40) علل طولي را با ذكر يك مثال تعريف كنيد. ص 80 و 81

41) با توجه به علل طولي رابطه ي اختيار انسان با اراده ي خدا را  توضيح دهيد. ص 81

 

سؤالات امتيازي از بخش براي مطالعه

42) آيا جامعه ي تربيت يافته توسط پيامبر صلي الله عليه و أله و سلم اعتقاد به جبري گري داشته است؟ ص 72

43) نظر گوستاو لوبون شرق شناس فرانسوي را درباره ي تأثير مسلمانان بر اروپاي مسيحي بنويسيد. ص 72

44) ويل دورانت مورخ امريكايي درباره ي تأثير اسلام در تربيت شخصيت هاي برجسته چه نظري دارد؟ ص 73

45) تحول چشمگير در فرهنگ و انديشه ي جامعه ي معاصر پيامبر صلي الله عليه و أله و سلم بيانگر چيست؟ ص 73

46) كدام عوامل مانع پيشرفت بيشتر و طولاني تر تمدن اسلام گرديد؟ ص 73

47) با تشبيه جهان به يك ساختمان، مراحل تقدير و قضاي الهي را در آن مشخص كنيد. ص 76FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: نمونه سوالات تشریحی درس دین وزندگی پیش دانشگاهی، ،
[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 11:24 ] [ ابراهیم پرورش ]
 

                                 

در عربی ، اول چه چیزی را بخوانیم و از کجا شروع کنیم :

سوالات عربی چند قسمت است :

۱- بخش اول ترجمه، که شامل ۸ سؤال است که عبارت اند از:۵سؤال ترجمه عربی به فارسی ۲ سؤال ترجمه فارسی به عربی(تعریب) و ۱ سؤال مفهوم است.

۲- بخش دوم، درک مطلب است که شامل ۹ سؤال است که شامل ۴ سؤال از متن داده شده و ۲ سؤال تشکیل (حرکت گذاری) و ۳ سؤال تجزیه و ترکیب (التحلیل الصرفی والاعراب) است.

۳- بخش سوم مربوط به قواعد عربی ۲و ۳ است که شامل ۸ سؤال است که شامل یک سؤال از اعلال، حدود ۲ سؤال از مرفوعات، حدود ۳ سؤال از منصوبات و ۱ سؤال از انواع اعراب واعراب فعل مضارع و ۱ سؤال از صفت و مضاف الیه و .

با توجه به تقسیم بندی فوق اگر دقت کنیم، اگر ۸ سؤال ترجمه و ۴ سؤال درک مطلب را که همگی مربوط به دانستن ترجمه است با هم جمع کنیم حدود ۵۰ درصد ازسوالات کنکور عربی می شود. البته می دانیم گاهی پاسخگویی به قواعد نیز مستقیم یا غیر مستقیم به دانستن ترجمه ارتباط دارد. با این وجود ارزش ترجمه و درک واژگان ارزشی بیش از ۵۰ درصد دارد. لذا پیشنهاد می گردد داوطلب کار خواندن عربی خود را با ترجمه آغاز کند و تا آخر، مطالعه و تست و تمرین ترجمه را رها نکند.

داوطلب در ترجمه اول سراغ انواع فعل ها برود و سعی کند به آن افعال تسلط کافی پیدا کند و روش های تست زنی در ترجمه و رد گزینه آن را فراگیرد و پس از مرور افعال شروع به تست زدن نماید و اشکالات و نقاط ضعف خود را پیدا کند و تا آن جا که می تواند دایره فراگیری لغات خود را افزایش دهد، در این مسیر دانش آموزی موفق است که هر وقتی هر تست عربی را می بیند سعی کند به لغات آن توجه ویژه ای کند و پس از مدتی کلمات و عبارات و واژگان تکرار می شود و بدین وسیله کاملأ تسلط پیدا می کند.( دقت شود) در گام دوم باید به سراغ تست های درک مطلب برود و به صورت آهسته ولی پیوسته مثلأ از اول سال، هفته ای ۱ تا ۳ متن درک مطلب بخواند و سعی کند به مطالب تسلط پیدا نماید و پس از مدتی خواهد دید که چقدر درک مطلب برایش آسان تر و آسان تر خواهد شد.

در مرحله سوم پیشنهاد می گردد که ابتدا خلاصه ای از قواعد تهیه کند که درآن نکته های خیلی مهم و استثناها را یادداشت نماید و پس از آن سعی کند تست آن موضوع را بزند. البته باید توجه کنیم اول ۱۰ الی ۱۵ تست را انتخاب کرده و آن تست ها را در زمان کمتر از ۱ دقیقه برای هر تست زده شود سپس درصد گرفته شود و بعد از آن با مراجعه به پاسخنامه اشکالات و نقاط ضعف را خود پیدا کرده و سعی شود با مراجعه به قواعد خلاصه شده یا قواعد مفصل در کتاب، مطالب را در ذهن تثبیت کند و اگر نتوانستیم حتمأ از معلم یا دوستی که تسلط بیشتری دارد پرسیده شود . در این حالت است که شما کم کم به قواعد عربی تسلط پیدا می کنید و پس از آن می توانید به سراغ ۲۰ تست بعدی بروید و این کار را ادامه دهید.

مرحله آخری که پیشنهاد می شود زدن تست های جامع در زمان مقرر کنکور است و سعی کنیم آمادگی خود را در زمان بندی خاص تجربه کنیم و بتوانیم تسلط به اطلاعات را با زمان بندی هماهنگ کنیم.

متأسفانه دیده شده که دانش آموزی تسلط کافی به قواعد دارد ولی در زمان مقرر و معین نمی تواند بیش از نیمی از تست ها را بزند و فقط درصدی حدود ۵۰ یا ۶۰ را به دست می آورد. با این وجود باید سرعت عمل در تست زنی تمرین شود و یا حداقل با توجه به مدیریت تست زنی، ۵ الی ۷ تست سخت را نزده رها کنیم تا بتوانیم تست های آسان را حتمأ ببینیم تا وقت کم نیاورده و بتوانیم درصدی حدود ۷۲ یا ۸۰ را به دست آوریم.

 

 

 

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: درعربی از کجا شروع کنیم، ،
[ یک شنبه 19 آبان 1392 ] [ 11:19 ] [ ابراهیم پرورش ]

المحادثة فی المهن و الحرف

من هذا؟

هذا مسعود.

ما مهنته؟

مهنته الطب.

ماذا یمتهن؟

یمتهن الطبابة.

ماذا یفعل؟

أنّه یفحص مریضا.

بم یفحص المریض؟

یفحص المریض بالسّماعة.

 

*** *** *** *** *** *** ***

ما هذا؟

هذا خبّاز.

ما مهنته؟

مهنته الخبازة.

ماذا بعل؟

أنّه یخبز .

 

*** *** *** *** *** *** ***

ما هذا؟

هذا بزّاز. ( هذا قمّاش . )

ما مهنته؟ مهنته بیع الأقمشة. ( مهنته البزازة ).

ماذا یفعل؟

أنّه یذرع القماش.

*** *** *** *** *** *** ***

 

معنی لغات:

مهنة : شغل ، حرفه

یمتهن: اشتغال می ورزد.

یفحص: معاینه می کند.

السّماعة : گوشی معاینه

خبّاز : نانوا

یخبز: نان می پزد.

خبازة : نانوایی

بزّاز : قمّاش : بزاز ، پارچه فروش

الأقمشة : ( جمع قماش ) پارچه ها

القماش : پارچه

یذرع: متر می کند

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: مکالمه عربی، ،
[ شنبه 18 آبان 1392 ] [ 13:53 ] [ ابراهیم پرورش ]

 فصیح                                 فارسی                                              عامی

ــ  صَباحُ الخَیر                       صبح شما به خیر                                   صَباح الخَیر

= صَباحُ النّور                       صبح شما منوّر باد                                  صباح النّور

ــ  ما إسمک؟                       نام شما چیست؟                                  شو إسمَک ؟

= إسمی رضا                      اسمم رضا است.                                  إسمی رضا

ــ أهلاً و سهلاً یا رضا             خوش آمدی رضا                                    یاهَلا ، یاهلا برضا

= أهلاً و سهلاً بک                خوش آمدی                                         أهلا و سهلا فیک

ــ کَیفَ حالُک؟                      حالت چطور است؟                                 کیفک إنت ؟

= بِخَیر الحمدُ لله                  خوبم خدا را شکر                                  امنیح الحمد لله

ــ مِن أینَ أنت؟                     تو اهل کجایی؟                                    إنتَ امنین؟

= أنا مِن إیران.                    من ایرانی هستم.                                 أنا إیرانیّ.

ــ أین تسکُنُ الآن؟               حالا کجا زندگی می کنی؟                       وَین ساکن هلّأ ؟

= أسکُنُ بِطَهران.                ساکن تهران هستم.                               ساکن بطَهران.

ــ ما هی مِهنَتُک؟                شغل تو چیست؟                                   شو بتِشتِغِل ؟

= أنا طالبٌ فی الجامعة.      من دانشجوی دانشگاه هستم.                  بدرُس بالجامعة.

ــ فی أمان الله                   خداحافظ                                              الله مَعَک ( بخاطرَک )

= مع السَّلامَة                    به سلامت                                            مَعَ السَّلامة

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: مکالمه عربی، ،
[ شنبه 18 آبان 1392 ] [ 13:40 ] [ ابراهیم پرورش ]
[ شنبه 18 آبان 1392 ] [ 13:27 ] [ ابراهیم پرورش ]

بخشی از مقاله مورد نظر :

 

 

مقدمه:

«ارزشيابي» حلقه اي از زنجيره يادگيري است. در واقع بدون ارزشيابي اوليه و ثانويه فرايند آموزش نمي تواند معني دار باشد. امتحان يا ارزش سنجي به منظور تكميل يادگيريهاست. كميت و كيفيت اكتسابي آموزشگاهي و خودآزمايي مي تواند مشخص گردد. شاخص و نشانه هر موفقيت و پيشرفتي كه مي تواند پايه هاي نخستين احساس خود ارزشمندي و اعتماد به نفس را فراهم آورد آزمون و امتحان است.

در حقيقت متصف شدن انسان به بسياري از صفات و فضايل اخلاقي نيز در پي آزمون هاي فراوان الهي مقدور مي گردد و بس. تا زماني كه انسان با موقعيتها و شرايط سخت و حساس مواجه نشود، ميزان صبر، بردباري و خويشتن داري او مشخص نمي گردد. جزوع و يا صبور بودن انسان فقط در سايه ابتلا و امتحان معلوم مي شود.

به تعبير قرآن، جهان مدرسه اي پيش توست و زندگي صحنه آزمون است و بس. لِيبلوُكم اَيكم اَحسُن عُملاً (سوره هود، آيه 7). انتظارات خالق در حد وظايف و مسئوليتهاي محوله و توان انجام آن توسط بندگان خداست: لا يكلف نفساً اِلا وسعُها.

اصولاً هر امتحان و آزموني هيجان و اضطراب خاص خود را دارد. همه هنر انسان در اين است كه با حداقل اضطراب از عهده بزرگترين امتحانات برآيد. انسان دوست ندارد رفتارهايش مورد ارزيابي و نقادي ديگران قرار گيرد

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: مضطربین حق ورود دارند، ،
[ سه شنبه 14 آبان 1392 ] [ 12:12 ] [ ابراهیم پرورش ]

 

نکته : با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب

به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید.

مثلا اگر گزینه پ سوال  ۱را انتخاب کردید

دیگر لزومی ندارد سوال ۲ و ۳ را پاسخ دهید

فقط کافی است به سوال ۴ مراجعه کنید.

 

۱)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید: الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲ ب) توکیو : رجوع به سوال ۳ پ) پاریس : رجوع به سوال ۴

۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟! الف) بله : رجوع به سوال ۴

ب) خیر : رجوع به سوال۳

۳)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟! الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴ ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵ پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال ۶

۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟ الف) بله : رجوع به سوال ۵ ب) خیر : رجوع به سوال ۶

۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟ الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال ۶ ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۷ پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۸

۶)آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟ الف) بله : رجوع به سوال ۷ ب) خیر : رجوع به سوال ۸

۷)به نظرتان مدیر توانایی هستید؟ الف) بله : رجوع به سوال ۹ ب) خیر : رجوع به سوال ۱۰

۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟ الف) مرد : رجوع به سوال ۹ ب) زن : رجوع به سوال ۱۰ پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع ۴

۹)آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟ الف) بله : شخصیت نوع ۲ ب) خیر : شخصیت نوع ۱

۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟ الف) بله : شخصیت نوع ۲ ب) خیر : شخصیت نوع ۳

پاسخ تست:

شخصیت نوع یک؛ به شما تبریک می گوییم:شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید.بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.

شخصیت نوع دو؛ کاملا” خوب:شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.

شخصیت نوع سه؛ بد نیست: شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.

شخصیت نوع چهار؛ مواظب باشید:شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید

 

 
 
 
خرید شوهر !!!


يك مركز خريد وجود داشت كه زنان ميتوانستند به آنجا بروند و مردي را انتخاب كنند كه شوهر آنان باشد. اين مركز پنج طبقه داشت و هرچه به طبقات بالاتر ميرفتند خصوصيات مثبت مردان بيشتر ميشد. اما اگر در طبقه اي دري را باز كنند بايد از همان طبقه مردي را انتخاب كنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند ديگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط يكبار ميتواند از اين مركز استفاده نمايد.
روزي دو دختر كه با هم دوست بودند به اين مركز رفتند تا شوهر مورد نظر خود را انتخاب كنند.
بر روي درب طبقه اول نوشته بود اين مردان شغل و بچه هاي دوست داشتني دارند. دختري كه اين تابلو را خوانده بود گفت خب بهتر از بيكاري يا بچه نداشتن است!! ولي دوست دارم ببينم در طبقات بالا چه مواردي هست!!
در طبقه دوم نوشته بود اين مردان شغلي با حقوق زيادو بچه هاي دوست داشتني و چهره زيبا دارند. دختر گفت: هوووممم طبقه بالا چه جوريه؟؟؟
طبقه سوم نوشته بود اين مردان شغلي با حقوق زياد و بچه هاي دوست داشتني و چهره هاي زيبا و در كار خانه نيز كمك مي كنند.دختر گفت چقدر وسوسه انگيز برويم و طبقه بعدي را ببينيم.
در طبقه چهارم نوشته بود:اين مردان شغلي با حقوق زياد و بچه هاي دوست داشتني و چهره هاي زيبا و در كار خانه كمك ميكنند و در زندگي هدفهاي عالي دارند.
آندو واقعا به وجد آمده بودند و دختر گفت: واي چقدر خوب چه چيز ممكن است در طبقه آخر باشد آندو از شوق زيادشروع به گريه كردند.
آنها به طبقه پنجم رفتند آنجا نوشته شده بود : اين طبقه فقط براي اين است كه ثابت كند زنان هيچوقت راضي شدني نيستند. از اين كه به مركز خريد ما آمديد متشكريم و روز خوبي را براي شما آرزومنديم.

 

 
 

جذابیت دو لایه دارد:

 

لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد،

و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود.

شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید.

لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد،

در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد.

 

 

 

 

 

 

برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید؛

 

خودتان را قبول داشته باشید

 

و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید

 

باید آدم قابل قبولی باشید

!

...

 

 

 

همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست...

 

احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید،

 

نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود!

 

 

صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود!

 

 

کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست!

 

 

خیال پردازی های شیرین باعث می شود؛

 

میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود.

 

 

لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که ؛

 

خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید.

 

پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید!

 

دنبال مد نباشید؛

.

 

شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست!

 

خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید،

 

یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.

 

 

 

آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید!

 

 
 
 
سلام

 

بکین این واژه ها چه رنگین...

تولد

عشق

دوست داشتن

رویا

دروغ

قهر

تنفر

محبت

خشم

مرگ

 
 
 
با ازدواج موافقین؟؟؟

 

 

 
 
 
دیدی که سخت نیست

تنها بدون من؟!

دیدی که صبح می شود شبها بدون من!

این نبض زندگی بی وقفه می زند...

فرقی نمی کند

با من... بدون من...

دیروز گر چه سخت

امروز هم گذشت...!!!

طوری نمی شود

 

 

 
 
سلام خانوم ها و آقایون امروزم با یه سوال اومدم

 

اول خانوما جواب بدن چون خانوما مقدم ترن

تو ذهنتون بگردین و پاسخ متفکرانه بدین لطفا...

یه مرد با خاطر ه ی بد و یه مرد با خاطره ی خوب

حالا نوبت آقایونه که جواب بدن

یه زن با یه خاطره ی بدو یه زن با یه خاطره ی خوب

منتظرم دیر نکنین ها

 
 
 

و خداوند

 

زن

 

را آفرید

تا

مرد

را

از گندیدگی نجات دهد

 
 
به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریک

خدا مانند

دلم تنگ است.

بیا ای روشن ای روشنتر از لبخند

شبم را روز کن در

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: سرنوشت بعضی ازدواج ها، ،
[ سه شنبه 14 آبان 1392 ] [ 11:50 ] [ ابراهیم پرورش ]
Loading...تصوير
به هرجایی سفر کردم به هر جایی گدا دیدم
به هر آن کوچه بن بست وچهاررایی گدا دیدم
به هر بازار  وهربستان به هر پاساژ وهر دکان
به هریک پمپ بنزینی ، به هر راهی گدا دیدم
اگرچه باورش سخت است بگویم قصه خود را
به راهی در سفر بودم به صحرایی گدا دیدم
هنرمندانه می خواند زاحوالش به صد ناله
به هر صوت دل آزاری به هر نایی گدا دیدم
به صد زور و توانایی کند دستش دراز هر دم
نه نابینا ،نه معلول است که بینایی گدا دیدم
به پشت چهره اش دیدم که میلیاردی بود گنجش
به ظاهر لنگ لنگان است به معنایی گدا دیدم
شدم من نوکر دولت هنوزم خانه بر دوشم
ولی گاهی به چشم خود به ویلایی گدا دیدم
اگرچه نظم این موضوع بود در شهرداری ها
جلوی شهرداری هم که دنیایی گدا دیدم
(درستون طنز کارخانه نمک روزنامه زاهدان92/7/29 چاپ شده است.)

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ دو شنبه 13 آبان 1392 ] [ 15:18 ] [ ابراهیم پرورش ]
Loading...تصوير

یاد آن روزی که پر بودم    چنان این موتور را رفته بود   آخر توان هر قفس رنگی به خود بگرفته بود    آن   فریزر تا دهن   آغشته بود خوردنی ها بود خشک و آبدار در زمستان میوه    خوب    بهار انبه و سیب و انار    و    پرتقال     موز و انگور و هلوی خوش جمال ماهی   دریا  قزل آلا   وشور     بوی    میگو    بود و حلوا   وکپور لاشه بزغاله بود وگوسفند    هرشبی بر سفره میهمان   بود چند مرغ وبلدرچین و مرغان   هوا    در فریزر  داشتم   من  بی صدا تا درم را صاحبم وا می نمود معد ه اش صد شور و مستی می سرود حال خالی گشته ام    چون غارها     هو زنی در   من بگوید  " های ها" حال دارم ده عدد     لیوان آب یخ زنم  آن را دمی در وقت خواب صاحبم گاهی به من سر می زند وا کند در   را  چه بر  سر می زند لاغرم من تا تورم چاق  شد    این گرانی   آفت    این باغ شد دولتی نو شد به ما آمد "امید" حال  ،  دیگر   چشم ما و آن "کلید"
در ضمن مورخه ۶/۸/۹۲درستون طنز کارخانه نمک روزنامه "زاهدان" و روزنامه "خراسان" چاپ شده است.

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ دو شنبه 13 آبان 1392 ] [ 15:8 ] [ ابراهیم پرورش ]
 

محققان دانشگاه‌های آلمان به روشی دست‌ یافته‌اند که با آن می‌توان کیفیت خواب را بهبود بخشید و حافظه را تقویت کرد. کافی است که هنگام کند شدن امواج مغزی، صداهایی همنوا با ریتم این امواج شنیده شود. امواج کند مغزی که در خواب عمیق ظاهر می‌شود برای بازیادآوری آموخته‌های پیشین و تقویت حافظه بسیار اساسی‌اند. […]

 

 

چند روز بیشتر به روز مادر نمانده هرکس با توجه به توانش می کوشد در این روز هر چند کوتاه از مادرش قدردانی کند و خستگی از تنش بیرون کند. امسال پیشنهاد های جالبی برای خوشحال کردن مادرها داریم. ۱ – لوازم منزل در تحریم ملتمسانه تقاضا می کنم برای روز مادر لوازم منزل،جارو،پارو،قوری،کتری حتی […]

 

 

هنگامی که یک مرد به صورت خوانگیخته و بدون درخواست همسرش برای او گل می برد، به همسرش نشان می دهد که به او اهمیت داده و نیازهای او را درک می کند. این نوع نمادها اهمیت زیادی در ایجاد عشق دارند. ترتیب دادن برنامه ای برای با هم بودن مرد برای زمانی خاص برنامه […]

 

 

یک روانشناس برخنداندن روزانه حداقل ۱۰ دقیقه کودک برای پرورش خلاقیت تاکید کرد. ریشه شکل‎گیری خلاقیت، در تربیت فرزند است و تربیت فرزند سخت‏‎ترین کار است. کودکان اگر عزت نفس داشته باشند خلاقیت دارند و یکی از راه‎های افزایش عزت نفس وقت گذاشتن برای کودک است. به‌عنوان مثال برای پرورش گل‎های یک باغچه باید به […]

 

 

یک جراح و متخصص ارتوپدی با اشاره به اینکه خصوصیات ذاتی و وراثت مهم‌ترین عوامل در رشد قد است، گفت: تغذیه مادر در دوران جنینی و هم‌چنین تغذیه دوران کودکی بسیار با اهمیت و در افزایش قد افراد در آینده تاثیرگذار است. رحیم تسلیمی با اشاره به اینکه رشد قد در دختران تا ۱۴ سالگی […]

 

 

هیچ چیز بدتر از این نیست که پیراهن و یا شلوار مورد علاقه شما روغنی شود مخصوصا” اگر ندانید که چگونه باید این لکه روغن را پاک کنید . اما نگران نباشید چند راه برای ازبین بردن لکه های روغن از روی لباس وجود دارد . دستورالعمل : ۱ – استفاده از مسواک چند قطره […]

 

 

متخصصان رژیم غذایی لیست سیاهی از مواد غذایی را جمع آوری کرده اند که نباید در صبح و با شکم خالی خورد. موز و ماست می تواند منجر به بیماری های قلبی عروقی شود. موز حاوی میزان بالایی منیزیم است و عادت خوردن موز در صبح می تواند تعادل کلسیم و منیزیم را بر هم […]

 

 

به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها نزاع ودعوا می اندازد، همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است! « سخن » ، وسیله وابزاری است که انسان ها را به یکدیگر مرتبط نموده وافکار درونی خود را به هم منتقل میکنند . این سخن گاهی […]

 

 

در بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند. باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می دهند میل به ازدواج احساس می شود، یعنی […]

 

 

انسان امروزی برای رسیدن به خوشبختی و سعادت، تلاشهای زیادی را انجام می دهد، که گاها منجر به تحمل هزینه های سنگینی نیز می شود، این در حالی است که دین مبین اسلام روشهای کم هزینه ای را برای رسیدن به خوشبختی و آرامش توصیه کرده است، و فقط کافیست انسان با استفاده از مطالعه […]

 

 
 
 
درباره وبلاگ

سلام دوست عزیز ورودتون به این وبلاگ رو خوش آمد میگم و امیدوارم که از این وبلاگ خوشتون اومده باشه. خواهشا افتخار بدید و به هر کدوم از این موارد که دوست دارید نظر بدید تا از نظراتتون استفاده کنیم. با تشکر ابراهیم
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 104
بازدید هفته : 203
بازدید ماه : 201
بازدید کل : 133683
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1